تاریخ : شنبه 7 آذر 1394 |
۱- | صبح دولت می دمد کو جام همچون آفتاب |
فرصتی زین به کجا باشد بده جام شراب | |
۲- | خانه بی تشویش و ساقی یار ومطرب بذله گوی |
موسم عیش است و دور ساغر و عهد شباب | |
۳- | از پی تفریح طبع و زیور حسن و طرب |
خوش بود ترکیب زرّین جام با لعل مذاب | |
۴- | از خیال لطف می ،مشّاطه چالاک طبع |
در ضمیر برگ گل خوش میکند پنهان گلاب | |
۵- | شاهد و مطرب به دست افشان و مستان پای کوب |
غمزه ساقی ز چشم می پرستان برده خواب | |
۶- | خلوت خاص است و جای امن و نزهتگاه انس |
هر که این صحبت بیابد یابد او صد فتح باب | |
۷- | تا شد آن مه مشتری دُرهای حافظ را به جان |
می رسد هر دم به گوش زهره گلبانگ رباب | |
معانی لغات غزل (۱۵)
صبح: بامداد.
دولت: بخت و اقبال، کامکاری، مکنت.
صبح دولت: (اضافه تشبیهی) دولت به صبح تشبیه شده.
جام همچون آفتاب: جام شرابِ همچون آفتاب، شراب سرخ و درخشان همچون آفتاب (منظور از ذکر ظرف، مضروف آن است).
تشویش: پریشانی، دِلهره، نگرانی.
دور ساغر: گردش ساغر.
شباب: جوانی.
تفریحِ طبع: شادی خاطر.
زیور: آرایش.
زیورِ حُسن: آرایش جمال.
لعلِ مُذاب: کنایه از شراب لعل فام.
مُذاب: ذوب شده، مایع مانند.
لطف: نرمی در کار و کردار، مهربانی، رِفق.
مشّاطه: آرایشگر.
ضمیر: درون دل، درون باطن.
شاهد: در اصطلاح صوفیه به آنچه که پیوسته یاد و خاطر آن بر دل غالب باشد گفته می شود و کنایه از معشوق و محبوب است، دختر و پسر جوان زیباروی، نازنینان، بیننده، گواه، و در لسان عرب به فرشته اطلاق می شود.
دست افشان: حرکات دست به هنگام رقص.
پای کوب: حرکات پا به هنگام رقص.
غمزه: اشارات دلبرانه با چشم و ابرو، کِرِشمه.
نُزهت: سرور و شادی.
نزهتگاه: جایگاه سرور و شادی.
مشتری: خریدار، طرف معامله، نام ستاره یی در منظومۀ شمسی.
گلبانگ: آواز رسا و بلندِ خوش.
اُنس: مقابل وحشت، خو گرفتن، پذیرا شدن.
عهد: زمان.
معانی ابیات غزل (۱۵)
(۱)صبح نیک بختی و کامکاری در حال دمیدن است و از این بهتر کی فرصتی دست می دهد؟ جام شراب چون آفتاب رخشان کجاست؟ جام شراب بده!
(۲)خانه امن و ساقی یار و مطرب خوش گفتار و نیروی جوانی برقرار، حالیا هنگام شادی و گردش پیمانه است.
(۳)برای شادی خاطر و آرایشِ هر چه بهتر بزم نشاط، جام زرّین شراب قرمز در خور و سزاوار است.
(۴)چه نیکو آرایشگر زبردست طبیعت، به منظور نرمی و گرمی و جاذبه هر چه بیشترِ شراب، گلاب را در برگ گل پنهان نموده نگاه می دارد!
(۵)نازنینان و مطربان به دست افشانی و مست شدگان به پای کوبی مشغول و کِرِشمه ساقی خواب را از چشم می پرستان ربوده است.
(۶)مجلس ما خلوتکده مخصوص و امن و جایگاه شادی و نشاط است. هر کس توفیق حضور در آن یابد چنان باشد که صد در بر روی او گشوده شده است.
(۷)تا آن ماه، مشتریِ آوازِ سخنانِ نغز حافظ شده، گوشِ زُهره از گلبانگِ رباب پُر است.
شرح ابیات غزل (۱۵)
وزن غزل: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلان
بحر غزل: رمل مثمّن مقصور
*
۱-از فحوای کلام این غزل چنین استنباط می شود که در عنفوان شباب چنانکه افتد و دانی سروده شده است، چه غزل تابلو مصوّری است از تشریح یک جلسه عیش و نوش و شادی و عشرت در خلوت بدون هیچگونه ایهام و کنایه و تعبیر. تنها در بیت مقطع کنایتی است از این که تا ( آن ماه) طرفدار و شنونده اشعار حافظ شده و آنها را استماع می کند گوش زهره از صدای رباب پُر شده است و احتمال داده می شود که منظور از آن ماه، شاه شجاع باشد که مردی عشرت طلب و خوشگذران بوده و اشعار حافظ در مجالس او با ساز و چنگ و رباب خوانده می شده است.
۲-حافظ قزوینی – غنی این غزل را ندارد و حافظ خانلری و نیساری در شش بیت آن را در ردیف غزلهای حرف (ب) آورده اند و از سیاق کلام فاخر این غزل که بسیار به سبک حافظ نزدیک است می توان آن را کلام حافظ در بُحبوحه شباب او دانست.
نظرات شما عزیزان:
:: موضوعات مرتبط: شرح غزلهای حافط، دکتر عبدالحسین جلالیان(جلالی)، ،